آنچه دیده میشد این بود که روش اساتید عطرسازی برای جلو بردن كارشان انگیزه بخش نبود. بنظر میرسید به روش ا…بختكی (شانسی) اعتقاد داشتند. بدون نظم و قاعده، نوارهای بویایی را در موادِّ اوّلیۀ معطّر فرو میبردند و از این طریق با اضافه نمودن موادِّ اوّلیه بصورت كم كم و نه طبق طرحِ آماده، فرمولشان پیشرفت مینمود. بنابراین در گذشته، اغلبِ آثارِ بزرگِ عطرسازی یا بلكه عطرهای موفّق از نظر تجاری، تقریباً بصورت شانسی ساخته میشدند. حتّی برخی مواقع، خالق آن نیز از ساخت عطری اینچنین تعجّب مینمود. هرچند در ساخت عطر موفّق، همیشه وقوع شانس متصوّر است امّا نبایست اعتقاد راسخ به آن، راهنمای كلّی شما باشد.
تكنیكی كه سرانجام از كار درآوردم خلق عطر را بصورت شگفتانگیزی آسان میسازد. من، در نتیجۀ استفاده از این تكنیك، هیچگاه ناتوان از ساخت عطرهای جدید نیستم.
هماكنون، عطرسازی در یك پیچ حسّاس قرار دارد. تعداد عطّاران آموزشدیده در حال كاهش است. چرا كه دوران كارآموزی طولانی مدّتِ موردِ نیاز، مانعی برطرفنشدنی بر سر راه جوانانی كه نمیتوانند هزینههای بالای قبل از شروع بكار و كسب درآمد را پرداخت نمایند ایجاد نموده است. پس این روش میتواند در كاهش دوران كارآموزی كمك كند. هرچند نبایست انتظار داشت بتوان به عطرسازان جوان، ابتكار یا راه ساخت تركیب نوی پرفروش را قبل از بدست آوردن تجربهای كه فقط زمان آن را ایجاد خواهد نمود آموزش داد. با این وجود، اهمیت اساسی دارد كارآموز عطرسازی، برای هماهنگ نمودن تلاشهایش در فرمولبندی عطر، كمك و راهنمایی شود.
عطرسازی واقعاً چیست؟ عطّاری یك هنر است و نه علم كه بسیاری به آن معتقدند. پیشزمینۀ علمی برای عطرساز لازم نیست. حتّی برخی مواقع ممكن است دانش علمی، مانعِ آزادی مورد نیاز برای خلق عطر گردد. عطّار خلّاق میبایست از موادِّ معطّر به همان نحوی كه نقّاش از رنگها استفاده و به آنها مجال توسعه و تأثیر حدّاكثری میدهد بهره ببرد. هرچند بدیهی است میبایست به واكنشهای بالقوّه از قبیل تغییر رنگ در فرمول نهایی، همچنین پایداری عطر توجّه كافی شود.
هركسی میتواند حسِّ پیشرفتۀ بویایی كسب كند. چرا كه این امر، فقط با تمرین انجام میشود. شامّۀ خوب كه همان حافظۀ عالی بویایی است برای ساخت عطرِ دلربا كافی نیست. عطاران کهنه کار از راه بویایی، قادر بودند منطقۀ جغرافیایی یك اسانس روغنی، از قبیل بهار نارنج یا اسطوخودّس را تشخیص دهند.
آموزش حسِّ بویایی، دارای اهمیت فراوانی است . عطّارانِ ما، قانون محكمی وضع نمودهاند كه علمشان در خصوص موادِّ اوّلیۀ معطّر را روزانه آزمایش مینمایند.
آموزش فرد مبتدی كه در خصوص عطرسازی چیزی نمیداند میبایست با آموزش حسِّ بویایی با موادِّ اوّلیۀ معطّر شیمیایی و طبیعی آغاز شود. بمنظور تسهیلِ در این آموزش، فرد مبتدی، ابتدا در معرض رایحههای متضاد، سپس موادِّ متعلّق به یك خانوادۀ مشخّص بویایی قرار میگیرد. دو جدول برای آموزش حسِّ بویایی بیان گردیده است. عطّار كارآموز، پس از استشمام نوارهای بویایی و كسبِ قدرتِ شناسایی و تشخیص تمامی موادِّ معطّر، متوجّه خواهد شد با گذشت زمان، بوی مادّۀ اوّلیه، روی نوار بویایی تغییر میكند. همچنین نرخ تبخیر تمامی مواد، یكسان نیست.
قدم بعدی طبقهبندی موادِّ معطّر، طبقِ فرّاریت آن است. هرچند این طبقهبندی میبایست بصورت علمی انجام پذیرد، امّا كارآموز، بزودی، با فراموش نمودن هرگونه اطّلاعات تكنیكی كه دارد و با ساختن طبقهبندی شخصیاش، چیرگی (تبحّر) غیرمنتظرهای بدست خواهد آورد.
ابتدا تاریخ و زمانی كه مادّۀ معطّر را روی نوار بویایی میچكانید، سپس تاریخ و زمانی كه شخصیت اصلی و رایحۀ عادّی محصول، شروع به محو شدن مینماید را روی نوار بویایی ثبت كنید. امّا هیچ توجّهی به ’’نوتهای نامطبوع‘‘ نهایی از قبیل نوتهای تِرپِنی یا شبیه به این نكنید. ]بدین معنی كه زمان و تاریخ از دست رفتن شخصیت اصلی مادّۀ اوّلیه، قبل از ظهورِ نوتهای نامطبوعِ پایانی است.[ برخی ’’موادِّ اوّلیه‘‘بسیار فرّار و فاقد ماندگاریاند، برخی دیگر فرّاریت و ماندگاری متوسّط و مابقی، فرّاریتِ پایین و ماندگاری بالایی دارند.
این دادهها در جدول ذیل بیان میشود.
موادِّ اوّلیۀ بسیار فرّار و فاقد ماندگاری
نوتهای اوّلیه |
موادِّ اوّلیۀ با فرّاریت و ماندگاری متوسّط
اصلاحكنندۀ نوتهای پایه |
موادِّ اوّلیه با فرّاریت كم و ماندگاری بالا
نوتهای پایه |
amyl acetate | Basil | methyl ionone –ionones |
Bois de Rose | terpineol | ‘‘Orange Flower Absolute’’ |
linalool | Petitgrain (Paraguay) | ‘‘Clary Sage’’ |
phenylethyl acetate | Galbanum | amyl salicylate |
Lemon | Verbena | ‘‘Jasmine Absolute’’ |
Lavender | Thyme | benzyl salicylate |
Bergamot | geranyl acetate | Cedarwood |
Orange | Juniper | aldehyde C16 |
Coriander | Tansy | aldehyde C18 |
Tarragon | phenylethyl alcohol | Sandalwood |
Laurel nobilis | geraniol | ‘‘Artificial Musks’’ |
‘‘Petitgrain from the lemon tree’’ | Lavender Absolute | ‘‘Oakmoss Absolute’’ |
و غیره | citronellal | ‘‘Vetiver and derivatives’’ |
Neroli | Patchouli | |
‘‘Bulgarian Rose’’ | Celery | |
Ylang | و غیره | |
Geranium | ||
aldehydes C8, C9, C11, C12 | ||
Clove | ||
و غیره |
موادِّ اوّلیۀ بسیار فرّار فاقد ماندگاری را نوتِ اوّلیه؛
موادِّ اوّلیه با فرّاریت و ماندگاری متوسّط را اصلاحكننده ]نوتِ میانی[ و
موادِّ اوّلیه با فرّاریت كم و ماندگاری زیاد را نوت پایه (پایانی) مینامم.
دلیل انتخاب این اسامی بدین شرح میباشد:
همانگونه كه نام این مواد نشان میدهد، نوتِ پایه، شخصیتِ اصلی عطر را میسازند كه تا آخر، ساعتها میتوان این مواد را احساس نمود. موفّقیت عطر، مرهون نوتِ پایه است. اگر موفّقیتی در میان باشد.
هر فرد كه حتّی دورا دور با موادِّ اوّلیۀ معطّر آشناست، میداند تمامی موادِّ اوّلیه با فرّاریت كم و ماندگاری بالا از قبیل خِسخِس، خزهبلوطی، نعناع هندی، مِتیل آینون و … هنگامی كه بصورت تازه، روی نوارِ بویایی استشمام میشوند بوی نسبتاً نامطبوعی متساعد میكنند. دلیلِ استفاده از اصلاحكنندهها با فرّاریت و ماندگاری متوسّط است كه كمك میكند بوی نامطبوع اوّلیۀ موادِّ مربوط به نوتِ پایه تغییر یابد. هنگام باز نمودن درب بطری، نوتِ اوّلیه كه بسیار فرّار و فاقد ماندگاری است كمك میكند رایحۀ بسیار خوشآیندی به مشام برسد.
در این خصوص، تجربهای كه دانشجویان قبلیمان با آن كاملاً آشنا بودند را تشریح مینمایم و میتوان آن را ’’درسی خلاصه در عطرسازی‘‘ نامید. من ابتدا با مداد سیاه، یك فرمول ساده، شامل تقریباً 8 مادّۀ اوّلیه كه منجر به ساخت یك عطر بسیار پذیرفتنی خواهد شد را یادداشت مینمایم. سپس به این فرمول، موادّی اضافه میكنم كه نام آنها را با مداد قرمز خواهم نوشت. بنابراین در حالی كه نسبت و اجزاءِ متشكّلۀ اوّلین فرمول، بیتغییر باقی میماند، عطر دوّم ساخته میشود. نامهای نوشته شده با مداد آبی، موادِّ اوّلیۀ جدید از نوتِ اوّلیه، اصلاحكنندهها و نوت پایه میباشند. دوباره، بدون تغییر در موادِّ دو فرمول ابتدایی، عطر سوّمی ساخته میشود كه كاملاً از دیگر عطرها متفاوت است. این آزمایش میتواند با اضافه كردن بیشتر مواد، دائماً جلو رود.
در این مرحله، موضوع موادِّ اوّلیۀ كمكی به میان میآید. موادِّ اوّلیۀ كمكی، كدام موادند؟ تا جایی كه میدانم، موادِّ كمكی آنهاییاند كه بعلّت نوعِ رایحه یا بدلیل قدرتِ بویایی زیاد، نمیتوان به میزان زیادی، در نوتِ پایه یا بین اصلاحكنندهها استفاده نمود. امّا وجودشان در فرمول به مقدارِ جزئی، منجر به تغییرِ كاملِ شخصیتِ عطر خواهد شد و به عطر، مهر منحصر به فردی وارد مینماید. مثالِ این قبیل مواد، بدین شرح میباشد: ’’آلدئید ها سی12 (ام.ان.اِی) و سی14‘‘، ’’اِستِرالیل اَسِتات‘‘، ’’ایزوبوتیل كوئینولاین‘‘، باریجه، ’’قشرِ عنبر‘‘و از این قبیل مواد. علیرغم اینكه توصیۀ من این است از این محصولات، به میزان جزئی استفاده شود، امّا این توصیه، نباید بصورت یك قاعدۀ دائمی درآید. چرا كه برخی مواد مثلِ ’’آلدئید سی12 (ام.اِن.اِی)‘‘ استثنا هستند و مثلاً استفاده از برخی محصولات، مثل شمعدانی عطری، حتّی به میزان 50% حجم فرمول، تركیب بسیار موفّقی ایجاد مینماید. بنابراین فایدۀ استفاده از موادِّ كمكی كاملاً هویداست و بحث بیشتر در این خصوص بیهوده خواهد بود. امّا اینجا میبایست به خطایی اشاره كنم كه بین عطرسازان جوان كاملاً رایج است.
عطرسازان جوان، احساس میكنند باید ’’عطرهای چندوجهی‘‘ بسازند. به بیان دیگر میبایست هر مادّۀ معطّری كه رایحهاش در عطر چیره است را مقهوریا پنهان كنند. معتقدم عملاً این كار، بدترین خطایی (اشتباهی) است كه عطّار میتواند مرتكب شود. چرا كه میل برای بدست آوردن حدّاكثر تعادل (موازنه) در عطر، منجر به ساخت ’’تركیبِ نهایی‘‘’’فاقدِ شخصیت‘‘ و مقهور (تیره) خواهد شد.
عطّار نباید قبل از تجربۀ عملی یك فرمول، حدس بزند كه آن، بیش از حد حاوی یك مادّۀ اوّلیه است. ممكن است این قبیل اضافیها (زیادیها) كاملاً بدلیل كمبود دیگر مواد باشد. نباید از نوتِ غالبِ موثّر واهمه داشت و عمداً از آن اجتناب نمود. این رمزِ شخصی عطّار است و برخی مواقع، وجودِ نوتِ غالب، بدلیل اشتباه، باعث موفّقیتهای عظیمِ تجاری بوده است. هنگامی كه عطّار احساس میكند میزان مادّۀ اوّلیۀ اصلی در فرمول میبایست افزایش یابد، مقدارِ آن باید دو، سه و یا حتّی ده برابر شود. این موجبِ ایجادِ فرصت غیرمنتظرهای برای كشفِ آكوردِ برجسته میگردد. این مقدار را همیشه میتوان در مراحل بعدی كاهش داد. امّا عطّار فوراً خواهد دانست چه نتایجی از میزان اضافۀ ابسولوتِ خزهبلوطی، خِسخِس، مِتیل آینون و شبیه به این در فرمول نهایی انتظار میرود. برخی مواقع مقدار اضافی موجب بروز ثمر میشود.
هماكنون عطرِ موفّق، به گونهای گسترده میگردد كه گویی همه جا در خصوص آن صحبت میشود. عطّاری مدرن، نیازمندِ تضادهایی است كه ارزشهای بویایی را توصیف میكند. عطرساز میبایست بیتعصّب بوده و سلیقۀ خودش را كاملاً نادیده بگیرد. وای بر او اگر از خِسخِس متنفّر باشد. یا نتواند آلدهایدها را تحمّل كند. او میبایست بداند در عطرسازی، ناسازگاری وجود ندارد. موادِّ به ظاهر متضاد، بعلاوه موادِّ اوّلیۀ دیگر كه نقشِ ’’عاملِ اتّصال‘‘را بازی میكنند با موفّقیت با هم ’’تركیب میشوند‘‘و رایحۀ آنها را به رایحۀ سازگار تبدیل مینمایند. عطّار خلّاق میبایست بیشتر از بقیه، سلیقۀ مشتری را در نظر بگیرد. موفّقیتِ تجاری عطرِ جدیدِ دارای آكوردِ نو، لزوماً به ایدههای اصیل و به امواج فكری وی وابسته است.
اغلب از من سوال میشود: آخرین مُد در عطّاری چیست؟ پاسخ من این است: در عطرسازی مُد وجود ندارد. فقط موفّقیت در فروش است كه مُد را دیكته میكند. عطرسازِ خوب، عطّاری است كه میداند چگونه عطری پرفروش بسازد.
عطرساز بزرگ، همانند پیانو نواز برجستۀ كنسرت، میبایست یك قاعدۀ را اكیداً رعایت كند و آن اینكه میزانها را تمرین نماید. به بیان دیگر، میبایست آكوردهای ممكن بین مواد را مطالعه كند. چرا كه از آنجاست كه میتواند تكنیك لازم برای این هنر را بدست آورد. در حالی كه این، یك وظیفۀ سخت و وسیع است. علیرغم این، میبایست تلاش شود این تمرین را به تعدادِ كمتر و به نسبتهای دستیافتنیتری كاهش داد. برای مثال، هنگام مطالعۀ آكوردهای نوتِ قبرسی، لازم نیست تركیبِ ابسولوتِ خزهبلوطی با تمامی موادِّ معطّر را بسازیم. عطّار ابتدا، موادِّ اوّلیۀ معطّری كه از نظر وی، شایستۀ استفاده در اثرِ قبرسی است را انتخاب و فقط موادّی كه آكوردِ رضایتبخشی بین نوتِ پایه میسازد را تركیب مینماید.
هرچند در ابتدای مقاله بیان نمودم در عطّاری، معجزات اندك بوده و كم وقوع است، امّا باید بیان نمایم اینجا (هنگام یافتن آكوردهای جدید) جایی است كه معجزات واقعی ظهور مینماید.
انتخابِ موادِّ اوّلیه توسّطِ عطّار، نشاندهندۀ اصالت، ابتكار و نبوغ وی كه موفّقیت عطر جدید، كاملاً بدان وابسته است میباشد. هرچند این امكان وجود دارد روشی ابداع گردد كه كارآموز را برای فهم و بدست آوردن برخی از تكنیكها قادر سازد. در عطّاری همانند بسیاری از رشتههای دیگر، بسیاری از افراد فراخوانده، امّا برخی از آنها انتخاب میشوند. چرا كه كیفیت مورد نیاز كه منجر به موفّقیت میشود را نمیتوان آموزش داد. همچنان كه اشتیاق و جدیت را نیز نمیتوان آموزش داد. شادی زندگی، آفرینش و عشق، كیفیتهای ذاتیاند كه بدون آن، عطّار بزرگ بوجود نمیآید.
در خصوص روشی كه برای كارم اختراع نمودم، چیز دیگری باقی نمانده كه بگویم و به خوانندگانم بستگی دارد از جایی كه قطع نمودهام شروع نمایند. شما میتوانید برپایۀ روشی كه در این مقاله بیان گردیده آكوردهایی با موادِّ اوّلیۀ دیگر بغیر از ابسولوت خزهبلوطی، مثلِ خِسخِس، نعناع هندی، چوب صندل، مِتیل آینون و … مطالعه نمایید. مگر اینكه اثر را از ابتدا بیهوده بیابید. كارآموزان، از تحقیقات منظّمی كه با این روش انجام میدهند ماهها لذّت میبرند و درسهای بسیار مفیدی از آن میآموزند. تجربۀ شخصی خودم با ابسولوتِ خزهبلوطی، هماكنون از مرز هزار گذشته و به همین مقدار و شاید هم بیشتر، تجربۀ انجام نشده باقی مانده است. چرا كه این قبیل تحقیقات بیپایان است.